سفارش تبلیغ
صبا ویژن

       

   






تاریخ : چهارشنبه 88/6/25 | 4:0 عصر | نویسنده : شهیدی | نظرات ()

رسول اکرم " صلی الله علیه و آله " وارد مسجد ( مسجد مدینه ) " شد ، چشمش به دو اجتماع افتاد که از دو دسته تشکیل شده بود ، و هر دسته‏ای حلقه‏ای تشکیل‏داده سر گرم کاری بودند؛ یک دسته مشغول عبادت و ذکر و دسته دیگر به‏تعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند ، هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد . به کسانی که همراهش بودند رو کرد و فرمود : " این هر دو دسته کار نیک می‏کنند و بر خیر و سعادتمند " . آنگاه جمله‏ای اضافه کرد : " لکن من برای تعلیم و داناکردن فرستاده شده‏ام " ، پس خودش به طرف همان دسته که به کار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت ، و در حلقه آنها نشست.

منبع: کتاب داستان راستان (شهید مطهری)






تاریخ : چهارشنبه 88/6/25 | 3:43 عصر | نویسنده : شهیدی | نظرات ()

میریم فلان جا تا شب احیا تاسحر بیدار بمونیم، قرآن بخونیم، برای مصیبت اهل بیت گریه کنیم، استغفار کنیم، دعا بخونیم و خلاصه فکر می کنیم فقط با شرکت تو این برنامه ها میشیم بهترین بنده خدا که تا حالا گناه نکرده!! پس بهترین شدن چقدر راحته! اما چی بگم؟ از کجا بگم؟ چطور بگم؟ خلاصه باید گفت: به اواسط دعای جوشن کبیر که می رسیم مداح اهل بیت چند دقیقه ای استراحت می کنه تا نفسی تازه کنه؛ درست در همین حین همون بهترین بنده شروع به غیبت کردن درمورد کسی می کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چنان این حرفها رو دلش سنگینی می کرده که طاقت نیاورده و از اولین فرصت ممکن برای ابراز وجود استفاده کرده!!! اینه رسم بهترین بنده بودن؟؟؟؟؟؟؟

ما هنوز به دین نرسیدیم چه برسه به پوستش! اونوقت غصه می خوریم که چرا جوانان ما به دین گرایش ندارند؟

احیای قشنگی بود کاش بتوانیم حفظش کنیم.

 






تاریخ : چهارشنبه 88/6/18 | 3:58 صبح | نویسنده : شهیدی | نظرات ()

 

پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می­کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمی­دانم عزیزم، نمی­دانم!!!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت: بابا، چرا مامان گریه می­کند؟ او چه می­خواهد؟
پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می­رسید، این بود: همه­ی زن­ها گریه می­کنند، بی­هیچ دلیلی!!!
پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زن­ها خیلی راحت به گریه می­افتند، متعجب بود.
یک­بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می­کند، از خدا پرسید: خدایا چرا زن­ها این همه گریه می­کنند؟
خدا جواب داد: من زن را به شکل ویژه­ای آفریده­ام. به شانه­های او قدرتی داده­ام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند؛ به بدنش قدرتی داده­ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند؛ به دستانش قدرتی داده­ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند، او ادامه دهد؛ به او قلبی داده­ام تا همسرش را دوست بدارد، از خطاهای او بگذرد و همواره در کار او باشد و به او اشکی داده­ام تا هر هنگام که خواست، فرو بریزد.
این اشک را منحصراً برای او خلق کرده­ام تا هر گاه نیاز داشت، بتواند از آن استفاده کند.
زیبایی یک زن در لباسش، موها، یا اندامش نیست! زیبایی زن را باید در چشمانش جستجو کرد، زیرا تنها راه ورود به قلبش آن­جاست.






تاریخ : سه شنبه 88/6/17 | 12:29 صبح | نویسنده : شهیدی | نظرات ()
       

.: Weblog Themes By BlackSkin :.


قالب وبلاگ

کد موس


قالب وبلاگ