سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*من از خدا خواستم که پلیدی­های مرا بزداید*

خدا گفت : نه
آن­ها برای این در تو نیستند که من آن­ها را بزدایم. بلکه آن­ها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی.

*من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد*

خدا گفت : نه

روح تو کامل است. بدن تو موقتی است.

 من از خدا خواستم به من شکیبائی دهد*

خدا گفت : نه
شکیبائی بر اثر سختی­ها به دست می­آید. شکیبائی دادنی نیست بلکه به دست آوردنی است.

*
من از خدا خواستم تا به من خوشبختی دهد*

خدا گفت : نه
من به تو برکت می­دهم،
خوشبختی به خودت بستگی دارد.


*
من از خدا خواستم تا از دردها آزادم سازد*

خدا گفت : نه
 
درد و رنج تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک­تر می­سازد.

*
من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد*

خدا گفت : نه
تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را می­پیرایم تا میوه دهی
.


*
من از خدا خواستم به من چیزهائی دهد تا از زندگی خوشم بیاید*

خدا گفت : نه
من به تو زندگی می­بخشم تا تو از هم? آن چیزها لذت ببری.

*
من از خدا خواستم تا به من کمک کند تا دیگران همان­طور که او دوست دارد، دوست داشته باشم*

خدا گفت : ...
سرانجام مطلب را گرفتی
امروز روز تو خواهد بود آن را هدر نده.
*
داوری نکن تا داوری نشوی. آنچه را رخ می­دهد درک کن و برکت خواهی یافت*


و من مضطرب و دل­نگران به تو گفتم که پر از تشویشم چه شود آخر کار و تو گفتی آرام، که خدا هست کریم پاسخی نرم و لطیف که به من داد یک آرامش شیرین و عجیب

 

 






تاریخ : یکشنبه 89/3/16 | 2:59 عصر | نویسنده : شهیدی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.


قالب وبلاگ

کد موس


قالب وبلاگ