مردی که همواره به دنبال کالاهای عتیقه بود در روستایی به منزل کشاورزی ساده وارد شد ، دید ظرف نفیس قدیمی در گوشه ای افتاده و گربه ای از آن آب می خورد.
با خودگفت ا گر قیمت کاسه را بپرسم ،روستایی متوجه داستان می شود و قیمت گرانی برای آن پیشنهاد می کند ، لذا گفت : پدر جان ! چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن گربه را به من بفروشی ؟
روستایی پرسید : چند می خری ؟ گفت : بیست هزار تومان. کشاورز گربه را به عتیقه فروش داد و گفت : خیرش را ببینی
عتیقه فروش پیش از آنکه از خانه روستایی خارج شود ، نگاهی به کاسه ی گرانبها کرد و با خونسردی گفت : پدر جان ! این گربه ممکن است در راه تشنه اش بشود ، خوب است من این کاسه را هم با خودم ببرم ، قیمتش را هم حاضرم بپردازم
روستایی رو به عتیقه فروش کرد و گفت : برو ابله کره خر ! احترامت را دارم چیزی نمی گویم ! من به این وسیله تا به حال پنجاه تا گربه فروخته ام!
من سکوت اختران آسمان دانم که چیست
من سکوت عمق بحر بی کران دانم که چیست
من سکوت دختر محجوب پر احساس را
در حضور مرد محبوب جوان دانم که چیست
من سکوتی را که تنها با نوای ساز چنگ
در میان انجمن گردد بیان دانم که چیست
هم سکوت جنگل خاموش را پیش از بهار
هم سکوت مرگبار مردگان دانم که چیست
داستان ماه در بدر و هلال
ماجرای شمس را با اختران دانم که چیست
اعتراضات ملائک آنچه گفتند آشکار
آنچه در خاطر نهان کردند، دانم که چیست
آنچه حق آموخت آدم را ز اسماء جلال
آنچه آدم گفت بر فرّشتگان دانم که چیست
سر آن خاک مبارک پی که در طوفان نوح
شد رهایی بخش نوح و نوحیان دانم که چیست
آنچه آتش را گلستان کرد بر جان خلیل
وانچه گلشن را کند آتشفشان دانم که چیست
یونس اندر بطن ماهی با خدا دانم چه گفت
رمز آن زندان بی نام و نشان دانم که چیست
آنچه موسی از جبل بشنید و بیهوش افتاد
آنچه او را برد اوج آسمان دانم که چیست
عطسه آدم که روح القدس در مریم دمید
غصه هاتف ز عشق آن جوان دانم که چیست
گفت محی الدین، حیوان شو اگر خواهی کمال
می نگویم هیچ و حشر مردمان دانم که چیست
قصه نرگس که شد مخمور چشم مست خویش
آنچه سوسن صبحدم بشنید از مرغ سحر دانم که چیست
آنچه را آموخت حافظ از خط زیبای یار
آنچه گفت از جوهر لعل بتان دانم که چیست
هفت خطم، گر چه خطی مینخوانم غیر عشق
هفت خط زیبا، بر جمال شاهدان دانم که چیست
گر چه طفلم در طریق عشق و ابجد خوان علم
مبدأ و پایان کار عارفان دانم که چیست
طفل عشقا دعوی باطل مکن خاموش باش
من سکوت طفل عشق بی زبان دانم که چیست