غربت و عزت

من در سنگر هستم عمق غربت و اوج عزت و در این تنهایی در این خانه جدید، با خود، با خدا و با شهداء سخن می‌گویم.                 

سنگر من در کنار رودخانه کرخه است، سوز دل و آرامش قلب، خوف و رجاء وقتی به آب می‌نگرم به یاد سنگرهای در کنار کارون می‌افتم، با خود می‌گویم : آن برادرانم که در خونین شهر می‌جنگند در چه حالند و نگران آنانم.

خدایا آن برادرانم که در فارسیات و دارخوین در سنگرند در چه حال‌اند؟ اینجا دشت آزادگان است، من در سنگر هستم در کنار کرخه.

دشمن در آن طرف رودخانه شهر را می‌کوبد و وحشیانه جنایت می‌کند.

هزارمتر جلوتر کانالی هست که دوستم، عزیزم، منصور به شهادت رسید.

شاید هنوز خون پاکش و جای آرپی‌جی او که بر زمین در کنار جسد پاکش افتاده بود، باشد. سمت چپ تقریباً در فاصله سیصدمتری آن طرف درختها، برادر عزیزم رضا شهید شده و باز در همان سمت کمی پایین‌تر، برادر عزیزم، اصغر شهید شد. آن طرف رودخانه محمدرضا شهید شد.

در دهلاویه30 تن از پاسدارانی که هیچکدام را نمی‌شناختم به شهادت رسیده‌اند. در سمت شرقی شهر، در این کانال 22تن از برادرانی که چندبار با آنها به شبیخون شبانه رفته‌ام، شهید شده‌اند.

 






تاریخ : دوشنبه 87/5/7 | 2:10 عصر | نویسنده : شهیدی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.


قالب وبلاگ

کد موس


قالب وبلاگ