پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه میکنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمیدانم عزیزم، نمیدانم!!!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت: بابا، چرا مامان گریه میکند؟ او چه میخواهد؟
پدرش تنها دلیلی که به ذهنش میرسید، این بود: همهی زنها گریه میکنند، بیهیچ دلیلی!!!
پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه میافتند، متعجب بود.
یکبار در خواب دید که دارد با خدا صحبت میکند، از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه میکنند؟
خدا جواب داد: من زن را به شکل ویژهای آفریدهام. به شانههای او قدرتی دادهام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند؛ به بدنش قدرتی دادهام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند؛ به دستانش قدرتی دادهام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند، او ادامه دهد؛ به او قلبی دادهام تا همسرش را دوست بدارد، از خطاهای او بگذرد و همواره در کار او باشد و به او اشکی دادهام تا هر هنگام که خواست، فرو بریزد.
این اشک را منحصراً برای او خلق کردهام تا هر گاه نیاز داشت، بتواند از آن استفاده کند.
زیبایی یک زن در لباسش، موها، یا اندامش نیست! زیبایی زن را باید در چشمانش جستجو کرد، زیرا تنها راه ورود به قلبش آنجاست.