اولش همه شکل هم هستیم کوچولو و کچل...
حتی صداهامون هم شبیه به همدیگه است با اولین گریه بازی شروع میشه...
هی بزرگ میشیم، بزرگ و بزرگتر، اونقدر بزرگ که یادمون میره یه روز کوچولو بودیم. دیگه هیچ چیزیمون شبیه به هم نیست. حتی صداهامون گاهی با هم میخندیم، گاهی به هم!
اینجا دیگه بازی به نیمه رسیده؛ واسه بردن بازی روی نیمهی دوم نمیشه خیلی حساب کرد...
گاهی باید برای بردن بازی بین دو نیمه دوباره متولد شد.
تاریخ : پنج شنبه 89/4/3 | 10:30 عصر | نویسنده : شهیدی | نظرات ()