سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شب سردی است، و من افسرده
راه دوری است، و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می­کنم، تنها، از جاده عبور
دور ماندند ز من آدم­ها
سایه­ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم­ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی­خبر آمد تا با دل من
قصه­ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر، سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای، این شب چقدر تاریک است!
خنده­ای کو که به دل انگیزم؟
قطره­ای کو که به دریا ریزم؟
صخره­ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من، لیک، غمی غمناک است
سهراب






تاریخ : دوشنبه 89/5/18 | 12:28 صبح | نویسنده : شهیدی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.


قالب وبلاگ

کد موس


قالب وبلاگ