آنگاه که تصمیم گرفتم؛ دانستم که سخت میگیرم که روزگار برایم سخت میگذرد و زود خسته میشوم. پس تصمیم گرفتم که اندکی بیشتر صبور باشم.
به گذشتهام فکر نکنم تا حسرتش را نخورم، هرچند آن دوران چندان برایم دور نیست! اما بازهم گذشتهی من است و مرور آن جز رنجش خاطرم برایم حاصلی ندارد پس تصمیم گرفتم؛ گذشتهام را در همان گذشته رها کنم و به تنهایی به حال سفر کنم تا آینده نزدیکم را با دنیایی دیگر بسازم.
آنگاه تصمیم گرفتم؛ اندکی دلم برای خودم تنگ شود تا شاید خودم را که گم کردهام، پیدا کنم.
آنگاه تصمیم گرفتم؛ زود به قاضی نروم یا اصلا قضاوت نکنم که شاید قضاوت من از سر جهالتم باشد، شاید از سر خودخواهی، حسادت، حماقت و...
آنگاه تصمیم گرفتم؛ بهترین دوستم خدایم باشد، کسی که هر وقت بخواهی، هست!
کسی که وقتی برایش تعریف میکنی، توی ذوقت نمیزند!
کسی به خاطر هر اشتباهت، سرزنشت نمیکند!
کسی که بهت فرصت جبران میدهد!
کسی که...
خدایم بهترین دوستم است.
آنگه که تصمیم گرفتم؛ خوشیهای زندگیام چیزهایی باشد که اکنون دارم، نه چیزهایی که زمانی داشتهام یا دوست دارم که داشته باشم.
زندگی آبتنی در حوضچه اکنون است.
به گذشتهام فکر نکنم تا حسرتش را نخورم، هرچند آن دوران چندان برایم دور نیست! اما بازهم گذشتهی من است و مرور آن جز رنجش خاطرم برایم حاصلی ندارد پس تصمیم گرفتم؛ گذشتهام را در همان گذشته رها کنم و به تنهایی به حال سفر کنم تا آینده نزدیکم را با دنیایی دیگر بسازم.
آنگاه تصمیم گرفتم؛ اندکی دلم برای خودم تنگ شود تا شاید خودم را که گم کردهام، پیدا کنم.
آنگاه تصمیم گرفتم؛ زود به قاضی نروم یا اصلا قضاوت نکنم که شاید قضاوت من از سر جهالتم باشد، شاید از سر خودخواهی، حسادت، حماقت و...
آنگاه تصمیم گرفتم؛ بهترین دوستم خدایم باشد، کسی که هر وقت بخواهی، هست!
کسی که وقتی برایش تعریف میکنی، توی ذوقت نمیزند!
کسی به خاطر هر اشتباهت، سرزنشت نمیکند!
کسی که بهت فرصت جبران میدهد!
کسی که...
خدایم بهترین دوستم است.
آنگه که تصمیم گرفتم؛ خوشیهای زندگیام چیزهایی باشد که اکنون دارم، نه چیزهایی که زمانی داشتهام یا دوست دارم که داشته باشم.
زندگی آبتنی در حوضچه اکنون است.
تاریخ : چهارشنبه 89/4/2 | 10:59 صبح | نویسنده : شهیدی | نظرات ()