رسول اکرم " صلی الله علیه و آله " وارد مسجد ( مسجد مدینه ) " شد ، چشمش به دو اجتماع افتاد که از دو دسته تشکیل شده بود ، و هر دستهای حلقهای تشکیلداده سر گرم کاری بودند؛ یک دسته مشغول عبادت و ذکر و دسته دیگر بهتعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند ، هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد . به کسانی که همراهش بودند رو کرد و فرمود : " این هر دو دسته کار نیک میکنند و بر خیر و سعادتمند " . آنگاه جملهای اضافه کرد : " لکن من برای تعلیم و داناکردن فرستاده شدهام " ، پس خودش به طرف همان دسته که به کار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت ، و در حلقه آنها نشست.
منبع: کتاب داستان راستان (شهید مطهری)
میریم فلان جا تا شب احیا تاسحر بیدار بمونیم، قرآن بخونیم، برای مصیبت اهل بیت گریه کنیم، استغفار کنیم، دعا بخونیم و خلاصه فکر می کنیم فقط با شرکت تو این برنامه ها میشیم بهترین بنده خدا که تا حالا گناه نکرده!! پس بهترین شدن چقدر راحته! اما چی بگم؟ از کجا بگم؟ چطور بگم؟ خلاصه باید گفت: به اواسط دعای جوشن کبیر که می رسیم مداح اهل بیت چند دقیقه ای استراحت می کنه تا نفسی تازه کنه؛ درست در همین حین همون بهترین بنده شروع به غیبت کردن درمورد کسی می کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چنان این حرفها رو دلش سنگینی می کرده که طاقت نیاورده و از اولین فرصت ممکن برای ابراز وجود استفاده کرده!!! اینه رسم بهترین بنده بودن؟؟؟؟؟؟؟
ما هنوز به دین نرسیدیم چه برسه به پوستش! اونوقت غصه می خوریم که چرا جوانان ما به دین گرایش ندارند؟
احیای قشنگی بود کاش بتوانیم حفظش کنیم.
پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه میکنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمیدانم عزیزم، نمیدانم!!!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت: بابا، چرا مامان گریه میکند؟ او چه میخواهد؟
پدرش تنها دلیلی که به ذهنش میرسید، این بود: همهی زنها گریه میکنند، بیهیچ دلیلی!!!
پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه میافتند، متعجب بود.
یکبار در خواب دید که دارد با خدا صحبت میکند، از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه میکنند؟
خدا جواب داد: من زن را به شکل ویژهای آفریدهام. به شانههای او قدرتی دادهام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند؛ به بدنش قدرتی دادهام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند؛ به دستانش قدرتی دادهام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند، او ادامه دهد؛ به او قلبی دادهام تا همسرش را دوست بدارد، از خطاهای او بگذرد و همواره در کار او باشد و به او اشکی دادهام تا هر هنگام که خواست، فرو بریزد.
این اشک را منحصراً برای او خلق کردهام تا هر گاه نیاز داشت، بتواند از آن استفاده کند.
زیبایی یک زن در لباسش، موها، یا اندامش نیست! زیبایی زن را باید در چشمانش جستجو کرد، زیرا تنها راه ورود به قلبش آنجاست.